یکی از عواقب شوم سبک زندگی غربی علاوه بر گسست خانواده‌ها و یا متلاشی شدن آن، شکل نگرفتن خانواده است. بطوریکه دیگر تمایلی در انسان‌های تربیت یافته در این تمدن برای تشکیل خانواده، فرزندآوری و تعهد نسبت به کودک و همسر دیده نمی‌شود.در مقاله پیشین به تعریف سبک زندگی غربی و اسلامی بصورت مختصر پرداخته شد. در این بخش به عوارض حاصل از این سبک زندگی در جوامع غربی از جنبه اقتصادی، اجتماعی و فردی پرداخته می‌شود.

تبعات اقتصادی سبک زندگی غربی
یکی از زمینه‌های شکل گیری فرهنگ غربی، مصرف گرایی[۱] است. مایلس معتقد است که در تعریف مصرف گرایی هیچ تعریف حاضر و آماده ای در دست نیست. اما وی با ذکر برخی نکات و ویژگی‌ها، به ارائه‌ی تعریفی از مصرف گرایی می‌پردازد. مثلا وی به این جنبه از مصرف گرایی که به مصرف بصورت فرهنگی توجه می‌شود، اشاره می‌نماید. «وی مصرف گرایی را وسیع و به منزله بستری فرهنگی و ایدئولوژیک می‌بیند. 

وی معتقد است در حالی که مصرف یک عمل است، مصرف گرایی روش زندگی است. در حقیقت مصرف گرایی بعد فرهنگی عمل شایع مصرف است»[۲]. با توجه به این تعریف می‌توان نتیجه گرفت، مصرف گرایی یکی از مظاهر سبک زندگی و بخصوص سبک زندگی غربی است. پدیده مصرف‌گرایی از جنبه اجتماعی نیز بررسی می‌شود. از دید بسیاری از صاحب نظران، این مفهوم اقتصادی اجتماعی که جامعه را به خرید کالا و خدمات به هر میزان بیشتر تشویق می‌کند؛ از تورستن وبلن (Thorstein Veblen) مطرح شده است. وبلن اقتصاددان و جامعه‌شناس آمریکایی (نروژی‌تبار) و از رهبران نهادگرایی است که در اثر خود، «نظریه‌ی طبقه‌ی مرفه»، به معرفی عبارت «مصرف متظاهرانه» می‌پردازد. «من می‌خرم، پس هستم» یک شعار در این فرهنگ است[۳]. 

این در حالیست که در حالت عادی و به دور از فرهنگی وارداتی مصرف گرایانه، مصرف از حس نیاز می‌آید و نیاز نیز واقعی است. «مصرف در شرایط معمول، تابع احساس نیاز، فرصتها و محدودیت های محیطی ( اعم از طبیعی، فرهنگی و اجتماعی)، مطلوبیت کالا و خدمت موجود، مقرون به صرفه بودن، دارا بودن قدرت خرید، خرسندی و رضامندی، اقتضائات سبک زندگی و موقعیت اجتماعی است …. مصرف گرایی متضمن ایدئولوژی و بلکه خود، نوعی ایدئولوژی است که در قالب‌های رفتاری مسرفانه نمود می یابد. مدعای ایدئولوژی نهفته در مصرف گرایی، این است که خوشبختیِ این جهانی، چیزی جز قدرت و امکان بهره‌برداری پیاپی از کالاها و خدمات متنوع و ارضا کننده نیست»[۴].

امروزه در فرهنگ مادی غرب مصرف گرایی به یک شعار اصلی تبدیل شده است و آن اینکه «تا می‌توانی بخر و هر چه بیشتر مصرف کن». با این شعار رقابت در خرید و مصرف به عنصر اصلی این فرهنگ تبدیل شده است. در نتیجه مسابقه‌ای در خرید و مصرف کالای خریداری شده بین افراد جامعه ایجاد شده است. نمودهایی از این فرهنگ در رسانه‌های ملی و نیز خصوصی کشور ما نیز به وفور دیده می‌شود.

 مصرف گرایی نوین و توسعه انواع فروشگاه‌های بزرگ (مواد غذایی، اسباب منزل، پوشاک، وسایل الکتریکی و غیره) در زیر یک سقف، مردم را به مصرف گرایی انبوه عادت داده است. افراد در محیطی قرار می‌گیرند که کالاهای متنوع در یکجا مقابل چشمانشان جمع است. هر چند استفاده از این نوع فروشگاهها در صرف جویی وقت اهمیت بسیار دارد ولی در ترغیب کردن مردم در خرید بیشتر نیز موثر است. 

همچنین مدگرایی از عوامل موثر در مصرف گرایی می باشد که بر اساس آن کالاها باید برای دوره‌های معینی(یا محدودی) تبلیغ و استفاده شوند[۵]. شاید همین مصادیق بود که در سالهای گذشته، منجر به توجه ویژه‌ی رهبر انقلاب به مقوله‌ی مصرف گرایی و نیز سبک زندگی در کشورمان گردید.

اما در سبک زندگی دینی موضوع مهمی به نام قناعت و زهد وجود دارد که سفارش بسیار بر آن شده است. در بسیاری از اعمال عبادی دین مبین اسلام همچون روزه‌داری و نیز ثواب نیکوکاری و توجه به مستمندان، توجه به همسایگان و … این فضیلت اخلاقی برجسته می‌شود. همچنین صرفه جویی و مقابله با اسراف، جنبه‌ی دیگر سبک زندگی اسلامی است
اما در سبک زندگی دینی موضوع مهمی به نام قناعت و زهد وجود دارد که سفارش بسیار بر آن شده است. در بسیاری از اعمال عبادی دین مبین اسلام همچون روزه‌داری و نیز ثواب نیکوکاری و توجه به مستمندان، توجه به همسایگان و … این فضیلت اخلاقی برجسته می‌شود. همچنین صرفه جویی و مقابله با اسراف، جنبه‌ی دیگر سبک زندگی اسلامی است که در مقابل مصرفگرایی صرف و برآمده از فرهنگ غربی است. رهبر انقلاب نیز در سیر نام‌گذاری سالهای، یک سال را بعنوان سال «اصلاح الگوی مصرف» نام نهادند. 

ایشان در پیامی که در آغاز سال ۱۳۸۸ قرائت نمودند و در آن عنوان سال را نیز مشخص کردند، ضمن آسیب شناسی از وضعیت مصرف منابع در کشور، می‌فرمایند: «ما در زمینه‌ی مصرف، در زمینه‌ی هزینه کردن منابع مالی کشور که به وسیله‌ی خود ما و به وسیله‌ی همه‌ی برادران هم‌میهن ما و به وسیله‌ی مسئولین کشور با زحمت زیاد به وجود می‌آید، دچار نوعی بی‌توجهی هستیم، …. ما دچار اسراف هستیم، ما دچار ولخرجی و ولنگاری در مصرف هستیم؛ ….

 بسیاری از منابع کشور، شاید بشود گفت بخش مهمی از منابع کشور در همه‌ی زمینه‌ها – چه در زمینه‌ی مسائل شخصی، و چه تا حدودی در زمینه‌های عمومی – صرف اسرافها و زیاده‌روی‌های ما در مصرف می‌شود. ما بایستی مصرف کردن را مدبرانه و عاقلانه مدیریت کنیم. مصرف نه فقط از نظر اسلام، بلکه از نظر همه‌ی عقلای عالم، چیزی است که باید تحت کنترل عقل قرار بگیرد»[۶].

رهبر انقلاب اسلامی درباره اسراف در فرهنگ مصرفی مان در ابتدای سال اصلاح الگوی مصرف می‌فرمایند: « بخش مهمی از منابع کشور در همه‌ی زمینه‌ها صرف اسرافها و زیاده‌روی‌های ما در مصرف می‌شود. ما بایستی مصرف کردن را مدبرانه و عاقلانه مدیریت کنیم. مصرف نه فقط از نظر اسلام، بلکه از نظر همه‌ی عقلای عالم، چیزی است که باید تحت کنترل عقل قرار بگیرد »
رهبر انقلاب با اشاره به پیوست فرهنگی مصرف نادرست منابع و ریشه دار بودن آن در فرهنگ مادی گرایانه و نفسانی، به ذکر برخی نتایج این فرهنگ غلط همچون افزایش تضاد طبقاتی و شکاف اجتماعی، نابودی منابع کشور و … می‌پردازند: «با هوی و هوس، با خواهش دل و آنچه که نفس انسان از انسان مطالبه می‌کند، نمی‌شود مصرف را مدیریت کرد. کار به جائی میرسد که منابع کشور به هدر میرود، شکاف بین فقرا و اغنیاء زیاد می‌شود، عده‌ای در حسرت اولیات زندگی می‌مانند و عده‌ای با ولخرجی و ولنگاری در مصرف، منابع را هرز و به هدر می‌دهند. ما بایستی الگوی مصرف را اصلاح کنیم. ما بایستی به سمت اصلاح الگوی مصرف حرکت کنیم»[۷].

ایشان در بخش پایانی این بیانات نیز به ذکر مسئولیت افراد حقیقی و حقوقی مختلف در قبال این مسئله می‌پردازند. ایشان بطور مشخص سه دسته از افراد یعنی مسئولین کشور، اشخاص دارای رتبه و جایگاه اجتماعی(افراد مرجع و شاخص) و نیز آحاد مردم(فقیر و غنی) را در قبال این مسئله دارای مسئولیت عنوان می‌کنند: «مسئولین کشور در درجه‌ی اول – چه قوه‌ی مقننه، چه قوه‌ی مجریه، و چه سایر مسئولین کشور؛ قوه‌ی قضائیه و غیر آنها – و اشخاص و شخصیتها در رتبه‌های مختلف اجتماعی، و آحاد مردم ما از فقیر و غنی، بایستی به این اصل توجه کنند که باید الگوی مصرف را اصلاح کنند. اینجور مصرف کردن در همه‌ی زمینه‌ها – در امور ضروری زندگی، در زیادی‌های زندگی – مصرف کردن بی‌رویه و بدون منطق و بدون تدبیر عقلانی، به ضرر کشور و به ضرر آحاد و اشخاص ماست. 

من از عموم مردم و بخصوص از مسئولین درخواست می‌کنم، خواهش می‌کنم که در این زمینه فعالیت خودشان را در این سال زیاد کنند، افزایش بدهند و برای اصلاح الگوی مصرف برنامه‌ریزی کنند. لذا من این سال را، سال «حرکت مردم و مسئولین به سوی اصلاح الگوی مصرف» میدانم و امیدوارم که این عنوان – که «اصلاح الگوی مصرف» است – برای همه‌ی ما دستورالعمل باشد و همه‌ی ما بتوانیم برطبق این شعار مهم و حیاتی و اساسی برای کشور عمل کنیم و از منابع کشورمان به بهترین وجهی استفاده نمائیم»[۸].

یکی از عواقب شوم سبک زندگی غربی علاوه بر گسست خانواده‌ها و یا متلاشی شدن آن، شکل نگرفتن خانواده است. بطوریکه دیگر تمایلی در انسان‌های تربیت یافته در این تمدن برای تشکیل خانواده، فرزندآوری و تعهد نسبت به کودک و همسر دیده نمی‌شود.
بکارگیری زنان برای تامین نیروی ارزان کار در ازای متلاشی کردن بنیان اجتماعی و خانواده
راحت طلبی و لذت جویی از جمله ویژگی‌های سبک زندگی غربی است. گرایشی مادی که در مسائل مختلفی اثرات خود را نشان می‌دهد. از جمله فرار انسان غربی از تشکیل خانواده یا پایبندی به خانواده تشکیل داده شده توسط خود. یکی از عواقب شوم این پدیده علاوه بر گسست خانواده‌ها و یا متلاشی شدن آن، شکل نگرفتن خانواده است. بطوریکه دیگر تمایلی در انسان‌های تربیت یافته در این تمدن برای تشکیل خانواده، فرزندآوری و تعهد نسبت به کودک و همسر دیده نمی‌شود. 

از اثرات مادی و ملموس این اتفاق، بحران پیری جمعیت در کشورهای غربی است. بحرانی که سبب شده این کشورها ولو بخاطر نگرانی از افول سرمایه انسانی[۹] خود، به تکاپو و اصلاح روند غلط خود بیفتند. هر چند که اصلاح مسئله ای که تبدیل به فرهنگ و زیربنای عمق وجود انسان غربی شده است، کاری ناممکن بنظر می‌رسد.

رویه تغییر اولویت زنان به کار در محیط‌های کاری ولو کارهای با درجه سختی بالا و رتبه اقتصادی پایین همچون کارگری در محیطهای صنعتی، در غرب و با انقلاب صنعتی شکل گرفت و در یک قرن اخیر، به شکل افراطی، منجر به خارج کردن زنان از خانه ولو به قیمت گرفتن شغلهای کارگری و سخت در کارخانه‌ها، و بجایش سپردن کودکان به مهدکودک‌های حاشیه‌ی محیطهای کاری(در جهت تسهیل این رویه) شده است. 

آمریکا نیز که سرعتی نسبتا بالا در صنعتی شدن بخصوص در یک قرن اخیر که عصر شکوفایی ارتباطات و رسانه بوده را تجربه کرده است، در این روند نقش قابل توجهی هم برای جامعه خود و هم برای الگوسازی سبک زندگی متناسب با این روند در جهان را ایفا نموده است. «از زمان پدید آمدن انقلاب صنعتى و ظهور کارخانه‌هاى صنعتى، به اشتغال و ارزش اقتصادى زن بها داده شد و در مقابل، اعتبار مادرى او را کم کردند و به اینکه او مربّى با روح لطیف و مناسب براى تربیت اولاد است، کمتر توجه شده. این در حالى است که تربیت و پرورش کودک بسیار مهم و جزو نیازهاى اساسى یک جامعه است. با پست جلوه دادن کارهاى خانه، زنان نسبت به تربیت کودکان بى‌رغبت شده‌اند»[۱۰].

منبع: salambarzendegi