درباره افراد دوجنسه ترنس بدانید
حقایقی درباره افراد دوجنسه که باید همه افراد جامعه بیشتر با آن ها آشنا شویم تا بتوانیم بیشتر و بهتر در جامعه در کنار آن ها زندگی کنیم و آن ها را درک نماییم.
تعداد افراد دو جنسه که امروزه با واژهی بیناجنس شناخته میشوند بسیار زیاد و در حدود ۱ نفر در هر ۲۰۰ نفر یعنی ۰.۵ ٪ از جمعیت جهان است. این تعداد بیشتر از جمعیت یهودیان جهان است و تقریبا برابر با تعداد موقرمزها و دوقلوها است.قبل از آنکه چیزهای مهم و جالبی درباره افراد دو جنسه بگوییم باید تعریفی از آنان ارایه دهیم.
بیناجنس یا دو جنسه بودن چیست؟
دو جنسه اصطلاحی است برای نشان دادن تعدادی از تغییرات در ویژگیهای جسمانی فرد که با تعاریف پزشکی دقیق از مرد یا زن مطابقت ندارد.دوجنسه بودن یک اختلال
پزشکی نیست بلکه به طیف تغییرات ویژگیهای جنسی اشاره دارد که به طور طبیعی در میان گونههای انسان رخ میدهند.
این ویژگیها ممکن است کروموزومی، هورمونی و / یا آناتومیک باشند و میتوانند در درجههای مختلفی وجود داشته باشند. بسیاری از این ویژگیها بلافاصله در هنگام تولد
شناسایی میشوند و گاهی اوقات این تفاوتها تنها در مراحل بعد زندگی، اغلب در دوران بلوغ، آشکار میشوند.
اکثر افراد دو جنسه سالم هستند و فقط یک درصد بسیار کوچکی از آنها میتوانند دچار اختلالات پزشکی باشند که اگر درمان نشوند ممکن است زندگی آنها را تهدید کنند.
تا اینجای موضوع که بسیار ساده بود!
خوب حالا باید ببینیم دو جنسه بودن چه فرقی با دگرجنسگونه (تراجنسیتی یا ترنسجندر) دارد؟ آیا ارتباطی با جنسیت یا میل جنسی شما دارد؟جنسیت هویت فرد است برای
مرد، زن، خارج از جنسیت بودن و بسیاری از دیگر هویتهای جنسیتی که باید نسبت به آنها آگاهی پیدا کنیم.
میل جنسی به این معنا است که شما جذب چه کسی میشوید.
جنسیت به بیولوژی شما اشاره دارد، بدنی که شما با آن به دنیا میآیید، و در همین حیطه اصطلاح دو جنسه جای میگیرد. بنابراین بیناجنس متمایز از هویت جنسی یا میل
جنسی فرد است که به آناتومی یا بیولوژی مربوط میشود.
۱. دو جنسه بودن یک تغییر طبیعی است – جنسیت دوگانه (متشکل از دو چیز) نیست بلکه یک طیف است!
مانند جنسیت و میل جنسی، جنس نیز خود یک طیف است. سرتان گیج رفت؟ دو جنسه یک تغییر طبیعی است. دو جنسه بودن «غیر طبیعی نیست». «نقص» نیست!همانطور
که در مورد هر چیز دیگری در جهان صادق است، تنوع زیباست و بخش بزرگی از زندگی محسوب میشود. هیچ مشکلی در مورد دو جنسه بودن وجود ندارد. و تازه خوبیّهایی
هم دارد.
ما، به عنوان آدمهایی دو جنسه، نسبت به درک محدود جنس، جنسیت و میل جنسی آگاهی داریم. این تعاریف دقیق همهی آدمها را تحت تأثیر قرار میدهند و این به نفع همه
است که آنها را برای نشان دادن واقعیت گسترش بدهیم.
به عنوان طرفداران دو جنسه، ما به شدت تلاش میکنیم تا صدا و موجودیت خود را به شیوهی مثبتی برای آموزش و ارتقای برابری همهی آدمهای دو جنسه به گوش همگان
برسانیم.
این امر زمانی آغاز میشود که آدمها درک کنند دو جنسه بودن مشکل نیست، بلکه واکنش جامعه نسبت به آن است که ایراد دارد.
۲. مانند هر آدم دیگری در جهان، افراد دو جنسه نیز متفاوت هستند.
هر کسی داستان خودش را دارد.
من در سال ۱۹۹۱ متولد شدم با این پیشفرض که یک دختر معمولی هستم.
وقتی ۱۶ ساله شدم، به من گفته شد که این پیشفرض نادرست است. من با سندروم فریزر متولد شدم، به این معنی که معمولا “کروموزومها و گنادهای مرد در جایی قرار دارند
که باید تخمدان باشد.
من به عنوان یک زن دوجنسه تعریف میشوم. من هم سالم و خوشحال هستم (به غیر از وسواس ناشناختهای که نسبت به کرهی بادام زمینی دارم).
۳. بیاعتنایی حالت مناسبی نیست.
من زمانی که در مورد بدن دو جنسه خودم به کسی توضیح میدادم دستپاچه میشدم.نه به خاطر اینکه شرمنده باشم، بلکه از این جهت که هیچ چیز در مورد دو جنسی بودن
نمیدانستم، و کسی نبود که پاسخ سوالات من را بدهد.
در نهایت شرم و خجالتم بیشتر شد و از منابع مختلفی غالبا منابع پزشکی، نابهنجاری دو جنسی بودن را درک کردم. احساس تنهایی و این احساسکه بدنم نرمال و قابل قبول
نیست، برایم بسیار دشوار و چالشبرانگیز بود اما تمام این احساسات تغییر کرد زمانی که فعالیتها و منابع ارائه شده توسط فعالان دو جنسه را شناختم.
تمام کاری که کردم این بود که یک ویدیو از بانویی فوقالعاده در یوتیوب تماشا کردم و یک مقاله در Independent خواندم و متوجه شدم که من تنها نیستم، و هیچ چیز غیرعادی در
مورد من وجود ندارد.و بعد کمکم به این فکر کردم شاید بتوانم با این افراد همکاری کنم و ذهن جامعه را نیز تغییر دهم.
اگرچه امروز هنوز هم وقتی که کلمهی “دو جنسه” را به زبان میآورم از دوستان و همکاران واکنشهای شوکآور یا ناراحتکننده دریافت میکنم، اما با کمی آگاهی و صبر،
آدمها در بدترین حالت متوجه رفتار بدشان و ناراحتی که در من ایجاد کردهاند میشوند و در بهترین حالت تبدیل به رفقای ما میشوند.
۴. حقوق بشر دو جنسه ها هر روز مورد تهدید قرار میگیرد و نادیده گرفته میشود.
چالشهای زیادی برای افراد متولد شده با ویژگیهای دو جنسه بودن وجود دارد.دولتها معمولا فقط دو جنس (مونث و مذکر) را میپذیرند و وجود آدمهای دوجنسه را نادیده
میگیرند. ما با تبعیض و آسیبهای روانی روبهرو هستیم و از برابری و حمایت از حقوق بشری که نیاز داریم برخوردار نیستیم.
حقی که نسبت به بدنمان داریم از پایه و اساس ضعیف است.کودکان و نوزادان دوجنسه به طور مرتب تحت عمل جراحی و مداخلات پزشکی قرار میگیرند تا بدن آنها را مانند
سایر آدمها کنند.این جراحیها که بدون رضایت کودک انجام میشوند،
از لحاظ پزشکی غیر ضروری هستند و بعدها عواقب بدی را در زندگی آنها ایجاد میکنند. این جراحیها در سراسر جهان انجام میشود، حتی در انگلستان.
۵. پشتیبانی، حمایت و اطلاعاتی وجود دارد!
در سراسر جهان، فعالان و مربیان دو جنسه به سختی تلاش میکنند تا وضعیت فعلی را تغییر دهند. آنها قوانین را تغییر میدهند و سیاستهایی را توسعه میدهند، و مدام در
حال فعالیت هستند – در سازمان ملل، پارلمانهای ملی خود یا در مراکز محلی خود.فعالان دوجنسه با چالش بزرگی مواجه هستند که روز به روز هم در حال افزایش است.
یکی از این سازمانها انجمن IntersexUK است. آنها با فعالان سراسر جهان در سازمان ملل متحد، اتحادیهی اروپا و سطح ملی برای آموزش، معرفی خط مشی و افزایش آگاهی
در مورد آدمهای دوجنسه و مسائل مربوط به حقوق بشر کار میکنند.
آنها در شش سال گذشته، با کمیسیون حقوق بشر همکاری داشتهاند، در تدوین قوانین حمایتی نقش داشتهاند و در دانشگاههای برجسته سخنرانی کردهاند.
۶. شما نمیتوانید آنچه باشید که نمیبینید.
آدمهای دو جنسه به ندرت موضوع بحثهای اصلی هستند و زمانی که موضوع بحث هستند، اغلب نتیجه چیزی جز بازنمودهای احساسی و پرآشوب نخواهد بود.هنگامی که به
شما گفته میشود که دوجنسه هستید، جامعه میتواند این تصور را داشته باشد که شما جایگاهی ندارید و باید این موضوع را پنهان کنید.
مردم متوجه نمیشوند که تفاوتهای دوجنسه بودن گاهی اوقات میتواند موضوعی مضحک یا شاهبیت صحبتها در میان دوستان یا رسانهها باشد.
نزدیک به یک دهه طول کشید تا فهمیدم که به عنوان یک فرد دو جنسه متولد شدهام. در آن زمان من با افسردگی شدید، بیحوصلگی و اضطراب ناشی از ایدههایی زندگی
میکردم که به عنوان یک فرد بیناجنس هیچ ارزشی ندارم.علیرغم اصرار آنها، اعتقاد داشتم که هرگز ارزش این را که دوست و رفیق کسی باشم، نخواهم داشت.
این بیناجنس بودن نبود که باعث شده بود من این احساس وحشتناک را داشته باشم. بلکه این مفهوم اشتباه که جنسیت یک مبحث دوشاخه (باینری) است و هر چیزی که خارج
از نرم (هنجار) باشد، «غلط» است، مرا آزار میداد.اما من از طریق صحبت با دیگر افراد دو جنسه متوجه شدم که دوجنسه بودن زیبا است و ما نباید آن را پنهان کنیم.
۷. هیچ تصمیمی نباید برای یا دربارهی افراد دو جنسه اتخاذ شود مگر اینکه خود ما هم در آن نقش داشته باشیم.
تغییرات قانونی باید برای افراد دو جنسه رخ بدهد به این ترتیب که آنها باید از همپایگی کامل برخوردار باشند. این اتفاق نخواهد افتاد مگر آنکه افراد بیناجنس هم حق اظهار نظر
داشته باشند.
ما نمیتوانیم انتظار تغییر قانون را داشته باشیم اگر موضوعات مرتبط با دو جنسه بودن به طور عمومی مورد بحث قرار نگیرند، اما این امر بستگی دارد به اینکه افراد دو جنسه نه
تنها در قانونگذاری دارای کرسی باشند بلکه آنها خودشان بحث را هدایت کنند.
اگر چنین چیزی محقق شود، در میان افراد دو جنسه محققان، کارشناسان سیاست، فعالان، و سازماندهندگان زیادی وجود دارندکه بسیار واجد شرایط و سختکوش هستند و
میتوانند تحسین سایرین را برانگیزند.
این افراد در سالهای اخیر کارهای بزرگی را انجام دادهاند و تغییرات زیادی در مورد افراد دو جنسه ایجاد کردهاند و سبب شدهاند که آنها جایگاه مناسبی برای تصیمیمگیری کسب
کنند.
۸. فهمیدن اینکه شما دو جنسه هستید دشوار است، ممکن است خودتان و بسیاری از چیزهایی که فکر میکردید میدانید دچار چالش شود اما…
برای بودن در این دنیا، راههای زیادی وجود دارد. این واقعا عالی است.دو جنسه بودن من باعث شده که یکی از بزرگترین هدایا در زندگی به من داده شود: احساس کردن و
شناختن این تفاوت و مبارزاتی بیرون از تجربهی شخصی خودم.به عنوان یک فرد دو جنسه یاد گرفتهام که گوش بدهم، همدردی کنم،
ذهنم را باز نگه دارم، دلسوز و مهربان باشم و درک کنم که چه پیشپنداشتهایی دارم و سپس سعی کنم که آنها را از بین ببرم.من بدنم را به خاطر دیگران تاخت نمیزنم.
من افتخار میکنم که دو جنسه هستم و امیدوارم که شما هم از دانستن اینکه ما هم وجود داریم، افتخار کنید.
منبع: سلامت